-
چهارشنبه, ۲۱ دی ۱۴۰۱، ۱۰:۵۸ ق.ظ
-
قسمت سوم| یه منگه هم میدیم، اما با یه خنده تمومش میکنیم...
«خانهای هست که توش اختلاف نباشه؟ اختلاف سلیقه بود اما به سرعت رفع و رجوع میشد. با شوخی و خنده رفعش میکردیم، میگفتم آب بهم بده دیگه؛ چای بهم بده دیگه... او هم با خندهای از ماجرا میگذشت»
در قسمت سوم از فصل وصلت، به پای صحبت پدربزرگ و مادربزرگ ها از روزهای پس از عروسی در سالهای سیزده پنجاه نشستیم...
فصل دوم| #بوشهرسیزدهپنجاه (1350)